جدول جو
جدول جو

معنی زبیب بری - جستجوی لغت در جدول جو

زبیب بری(زَ بی بِ بَرْ ری)
زبیب الجبل است. (تحفۀ حکیم مؤمن). مویزک. مویزج. مویزه. کشمش کرکی. مویزک عسلی. دبق. مویزک کوهی. رجوع به زبیب الجبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جیب بری
تصویر جیب بری
شغل و عمل جیب بر کیسه بری
فرهنگ لغت هوشیار
بی برگی، بی حاصلی، بی باری، بی پولی، بی سرمایگی، بی مایگی، بی نوایی، تنگ دستی، تهی دستی، فقر، مسکنت
متضاد: دولتمندی، تمکن، غنا
فرهنگ واژه مترادف متضاد